قراردادهای رهن و اجاره و رهن کامل زیر عنوان قراردادهای رهن و اجاره منعقد شده و تابع قوانین و مقررات خاصی است که اطلاع از آن برای طرفین معامله الزامی است و ندانستن آنها می تواند پیامدهایی برای هر یک از دو طرف داشته باشد. در این نوشته به قوانین رایج و کاربردی مرتبط با قراردادهای رهن و اجاره ملک می پردازیم. با کافه ساختمان همراه باشید.
محاسبه کمیسیون رهن و اجاره املاک
توصیه هایی برای عقد قرارداد مطمئن اجاره
فصل اول- کلیات
ماده ۱- هر محلی که برای سکنی یا کسب یا پیشه یا تجارت یا به منظور دیگری اجاره داده شده یا بشود در صورتی که تصرف، متصرف بر حسب تراضی با موجر یا نماینده قانونی او به عنوان اجاره یا صلح منافع و یا هر عنوان دیگری به منظور اجاره باشد اعم از اینکه نسبت به مورد اجاره سند رسمی یاعادی تنظیم شده یا نشده باشد، مشمول مقررات این قانون است.
ماده ۲: موارد زیر مشمول مقررات این قانون نمیباشد:
- تصرف ناشی از معاملات با حق استرداد یا معاملات رهنی.
- اراضی مزروعی محصور و غیر محصور و توابع آنها و باغهایی که منظور اصلی از اجاره بهرهبرداری از محصول آنها باشد.
- ساختمانها و محلهایی که به منظور سکونت عرفاً به طور فصلی برای مدتی که از شش ماه تجاوز نکند اجاره داده میشود.
- کلیه واحدهای مسکونی واقع در محدوده خدماتی شهرها و در شهرکهایی که گواهی خاتمه ساختمانی آنها از تاریخ لازمالاجرا شدن قانونمعاملات زمین مصوب سال ۱۳۵۴ صادر شده و میشود.
- خانههای سازمانی و سایر محلهای مسکونی که از طرف وزارتخانهها و مؤسسات دولتی و وابسته به دولت یا اشخاص اعم از حقیقی یاحقوقی به مناسبت شغل در اختیار و استفاده کارکنان آنها قرار میگیرد. در این مورد رابطه متصرف با سازمان یا اشخاص مربوط تابع قوانین و مقررات مخصوص به خود یا قرارداد فیمابین میباشد. هرگاه متصرف خانه یا محل سازمانی که به موجب مقررات یا قرارداد مکلف به تخلیه محل سکونت باشد از تخلیه خودداری کند بر حسب مورد ازطرف دادستان یا رییس دادگاه بخش مستقل به او اخطار میشود که ظرف یک ماه محل را تخلیه نماید در صورت امتناع به دستور همان مقام محلمزبور تخلیه شده و تحویل سازمان یا مؤسسه یا اشخاص مربوط داده میشود.
- واحدهای مسکونی که پس از اجری این قانون به اجاره واگذار گردد.
فصل دوم - میزان اجاره بها و ترتیب پرداخت آن
ماده ۳: در مواردی که اجارهنامه تنظیم شده باشد میزان اجاره بها همان است که در اجارهنامه قید شده و هرگاه اجارهنامه تنظیم نشده باشد به میزانیاست که بین طرفین مقرر و یا عملی شده است و در صورتی که میزان آن معلوم نشود با رعایت مقررات این قانون از طرف دادگاه میزان اجاره بها به نرخ عادله روز تعیین میشود.
ماده ۴: موجر یا مستأجر میتواند به استناد ترقی یا تنزل هزینه زندگی درخواست تجدید نظر نسبت به میزان اجاره بها را بنماید، مشروط به اینکه مدت اجاره منقضی شده و از تاریخ استفاده مستأجر از عین مستأجره یا از تاریخ مقرر در حکم قطعی که بر تعیین یا تعدیل اجاره بها صادر شده سه سال تمام گذشته باشد «دادگاه» با جلب نظر کارشناس اجاره بها را به نرخ عادله روز تعدیل خواهد کرد. حکم دادگاه در این مورد قطعی است.
ماده ۵: موجر میتواند مابهالتفاوت اجاره بها را ضمن دادخواست تعدیل نیز مطالبه نماید. در این صورت دادگاه ضمن صدور حکم راجع به تعدیل، مستأجر را به پرداخت مابهالتفاوت از تاریخ تقدیم دادخواست تا روز صدور حکم، محکوممینماید، دایره اجرا مکلف است خسارت تأخیر تأدیه از تاریخ قطعیت تا تاریخ اجرای حکم را به قرار دوازده درصد در سال احتساب و از مستأجروصول و به موجر بپردازد مستأجر نیز میتواند ضمن تقاضی تعدیل اجاره بها رد مابهالتفاوت پرداخت شده را به انضمام خسارت تأخیر تأدیه به شرح فوق درخواست کند.
تبصره: مقررات این ماده در مواردی که دادگاه حکم به تعیین اجاره بها صادر مینماید نیز جاری خواهد بود.
ماده ۶: مستأجر مکلف است در موعد معین در اجارهنامه اجرتالمسمی و پس از انقضاء مدت اجاره اجرتالمثل را به میزان اجرتالمسمی آخرهر ماه اجاری ظرف ده روز به موجر یا نماینده قانونی او بپردازد و هرگاه اجارهنامهای در بین نباشد اجاره بها را به میزانی که بین طرفین مقرر و یا عملی شده و در صورتی که میزان آن معلوم نباشد به عنوان اجرتالمثل مبلغی که متناسب با اجاره املاک مشابه تشخیص میدهد برای هر ماه تا دهم ماه بعد به موجر یا نماینده قانونی او پرداخت یا در صندوق ثبت و یا بانکی که از طرف سازمان ثبت تعیین میشود سپرده و قبض رسید را اگر اجارهنامه رسمی است به دفترخانه تنظیمکننده سند و هرگاه اجارهنامه عادی بوده یا اجارهنامهای در بین نباشد قبض رسید را با تعیین محل اقامت موجر به یکی ازدفاتر رسمی نزدیک ملک تسلیم و رسید دریافت دارد. دفترخانه باید منتهی ظرف ده روز به وسیله اداره ثبت محل مراتب را به موجر یا نماینده قانونی او اخطار کند که برای دریافت وجه تودیع شده بهدفترخانه مزبور مراجعه نماید.
فصل سوم - تنظیم اجاره نامه
ماده 7: در مواردی که بین موجر و کسی که ملک را به عنوان مستأجر در تصرف دارد اجارهنامه تنظیم نشده یا اگر تنظیم شده مدت آن منقضی گشته و طرفین راجع به تنظیم اجارهنامه یا تعیین اجاره بها و شریط آن اختلاف داشته باشند هر یک میتواند برای تعیین اجاره بها (در مواردی که اجارهنامه دربین نباشد) و تنظیم اجارهنامه به دادگاه مراجعه کند. دادگاه میزان اجاره بها را از تاریخ تقدیم دادخواست تعیین میکند، ولی این امر مانع صدور حکم نسبت به اجرتالمثل زمان قبل از تقدیم دادخواست و خسارت تأخیر تأدیه آن نخواهد بود.
تبصره 1 : هرگاه از طرف موجر تقاضای تخلیه عین مستأجره شده باشد رسیدگی به درخواست تنظیم اجارهنامه از طرف مستأجر متوقف بر خاتمه دادرسی در موضوع تخلیه خواهد بود این حکم در موردی که از طرف مالک درخواست خلع ید از ملک شده باشد نیز جاری است.
تبصره 2: دریافت وجه بابت اجاره بها از طرف مالک یا موجر دلیل بر تسلیم او به ادعای طرف نخواهد بود.
ماده 8: دادگاه شریط اجارهنامه جدید را طبق شریط مرسوم و متعارف در اجارهنامهها و شریط مندرج در اجارهنامه سابق (در صورتی که قبلاً اجارهنامه تنظیم شده باشد) با رعایت مقررات این قانون تعیین خواهد کرد.
ماده 9: در تمام مدتی که دادرسی در جریان است مستأجر باید طبق ماده ۶ این قانون و شریط قبلی مالالاجاره را بپردازد و از تاریخ ابلاغ حکم قطعی طرفین مکلفند ظرف یک ماه به ترتیب مقرر در حکم، اجارهنامه تنظیم کنند. هرگاه در این مدت اجارهنامه تنظیم نشود به تقاضای یکی از طرفین دادگاه رونوشت حکم را جهت تنظیم اجارهنامه به دفتر اسناد رسمی ابلاغ و به طرفین اخطار میکند که در روز و ساعت معین برای امضاء اجارهنامه در دفترخانه حاضر شوند، هرگاه موجر حاضر به امضای اجارهنامه نشود نماینده دادگاه اجارهنامه را به مدت یک سال از طرف او امضاء خواهد کرد و اگر مستأجر تا ۱۵ روز از تاریخ تعیین شده حاضر به امضاء نشود دادگاه در صورتیکه عذر مستأجر را موجه نداند به تقاضای موجر حکم به تخلیه عین مستأجره صادر میکند و این حکم قطعی است.
ماده 10: مستأجر نمیتواند منافع مورد اجاره را کلاً یا جزاً یا به نحو اشاعه به غیر انتقال دهد یا واگذار نماید مگر اینکه کتباً این اختیار به او داده شده باشد. هرگاه مستأجر تمام یا قسمتی از مورد اجاره را به غیر اجاره دهد مالک میتواند در صورت انقضاء مدت یا فسخ اجاره درخواست تنظیم اجارهنامه با هریک از مستأجرین را بنماید. در صورتی که مستأجر حق انتقال مورد اجاره را به غیر داشته باشد هر یک از مستأجرین نیز میتواند در صورت فسخ و یا انقضای مدت اجاره اصلی درخواست تنظیم اجارهنامه را با مالک یا نماینده قانونی او بنمایند.
ماده 11: دفاتر اسناد رسمی مکلفند علاوه بر نکاتی که به موجب قوانین و مقررات باید رعایت شود نکات زیر را در اجارهنامه تصریح بنمایند:
- شغل موجر و مستأجر و اقامتگاه موجر به طور کامل و مشخص.
- نشانی کامل مورد اجاره و قید اینکه از لحاظ رابطه اجاره این محل اقامتگاه قانونی مستأجر میباشد مگر اینکه طرفین به ترتیب دیگری تراضی نموده باشند.
- عین مستأجره در تصرف کدام یک از طرفین میباشد و در صورتی که در تصرف مستأجر نیست تحویل آن در چه مدت و با چه شرایطی صورت خواهد گرفت.
- مهلت مستأجر برای پرداخت اجاره بها منتهی ده روز از تاریخ سررسید هر قسط خواهد بود، مگر اینکه طرفین به ترتیب دیگری زاید برین مدت توافق کرده باشند که در این صورت ترتیب مذکور باید در سند قید گردد.
- اجاره به منظور سکنی یا کسب یا پیشه یا تجارت با تعیین نوع کسب و پیشه و تجارت و هرگاه به منظور دیگری باشد قید آن به طور صریح.
- مستأجر حق انتقال به غیر را کلاً یا جزئاً یا به نحو اشاعه دارد یا خیر.
- تعهد مستأجر به پرداخت اجرتالمثل پس از انقضاء مدت و یا فسخ اجاره تا موقع تجدید اجاره یا تخلیه ملک به میزان اجرتالمسمی.
فصل چهارم - موارد فسخ اجاره و تخلیه عین مستأجره
ماده 12: در موارد زیر مستأجر میتواند صدور حکم به فسخ اجاره را از دادگاه درخواست کند.
- در صورتی که عین مستأجره با اوصافی که در اجارهنامه قید شده منطبق نباشد. (با رعایت ماده ۴۱۵ قانون مدنی).
- اگر در اثنای مدت اجاره عیبی در عین مستأجره حادث شود که آن را از قابلیت انتفاع خارج نموده و رفع عیب مقدور نباشد.
- در مواردی که مطابق شرایط اجاره حق فسخ مستأجر تحقق یابد.
- در صورت فوت مستأجر در اثناء مدت اجاره و درخواست فسخ اجاره از طرف کلیه ورثه.
- هرگاه مورد اجاره کلاً یا جزئاً در معرض خرابی بوده و قابل تعمیر نباشد و یا برای بهداشت و سلامت مضر بوده و باید خراب شود.
ماده 13: هرگاه مستأجر به علت انقضاء مدت اجاره یا در مواردی که به تقاضی او حکم فسخ اجاره صادر شده مورد اجاره را تخلیه کند و موجر ازتحویل گرفتن آن امتناع کند مستأجر مکلف است به وسیله اظهارنامه از موجر یا نماینده قانونی او تقاضا کند که برای تحویل مورد اجاره حاضر شود. در صورتی که موجر ظرف پنج روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه حاضر نگردد مستأجر باید به دادگاه محل وقوع ملک مراجعه و تخلیه کامل مورد اجاره راتأمین دلیل نماید و کلید آن را به دفتر دادگاه تسلیم کند. از این تاریخ رابطه استیجاری قطع میشود و دفتر دادگاه ظرف ۲۴ ساعت به موجر یا نماینده قانونی او اخطار میکند که برای تحویل گرفتن مورد اجاره و دریافت کلید حاضر شود تا زمانی که مستأجر به ترتیب فوق عمل نکرده باشد تعهدات او به موجب مقررات این قانون و شرایط اجارهنامه برقرار است.
ماده 14: در موارد زیر موجر میتواند حسب مورد صدور حکم فسخ اجاره یا تخلیه را از دادگاه درخواست کند دادگاه ضمن حکم فسخ اجاره دستور تخلیه مورد اجاره را صادر مینماید و این حکم علیه مستأجر یا متصرف اجرا و محل تخلیه خواهد شد.
- در موردی که مستأجر مسکن بدون داشتن حق انتقال به غیر در اجارهنامه و یا در موردی که اجارهنامهای در بین نباشد مورد اجاره را کلاً یا جزئاً به هر صورتی که باشد به غیر واگذار نموده یا عملاً از طریق وکالت یا نمایندگی و غیره در اختیار و استفاده دیگری جز اشخاص تحتالکفاله قانونی خود قرار داده باشد.
- در موردی که عین مستأجره به منظور کسب یا پیشه و یا تجارت خود مستأجر اجاره داده شده و مستأجر آن را به عناوینی از قبیل وکالت یا نمایندگی و غیره عملاً به غیر واگذار کند بدون اینکه طبق ماده ۱۹ این قانون با مستأجر لاحق اجارهنامه تنظیم شده باشد.
- در صورتی که در اجارهنامه محل سکنی حق فسخ اجاره هنگام انتقال قطعی شرط شده باشد مشروط به اینکه خریدار بخواهد شخصاً درمورد اجاره سکونت نماید و یا آن را برای سکونت اولاد یا پدر یا مادر یا همسر خود تخصیص دهد. در این صورت اگر خریدار تا سه ماه از تاریخ انتقال ملک برای تخلیه مراجعه ننماید درخواست تخلیه به این علت تا انقضای مدت اجاره پذیرفته نمیشود.
- در صورتی که مورد اجاره محل سکنی بوده و مالک پس از انقضی مدت اجاره احتیاج به مورد اجاره برای سکونت خود یا اشخاص مذکور دربند فوق داشته باشد.
- هرگاه مورد اجاره محل سکنی در معرض خرابی بوده و قابل تعمیر نباشد.
- در صورتی که از مورد اجاره محل سکنی بر خلاف منظوری که در اجارهنامه قید شده استفاده گردد.
- در مورد محل کسب و پیشه و تجارت هرگاه مورد اجاره برای شغل معینی اجاره داده شده و مستأجر بدون رضای موجر شغل خود را تغییردهد مگر اینکه شغل جدید عرفاً مشابه شغل سابق باشد.
- در صورتی که مستأجر در مورد اجاره تعدی یا تفریط کرده باشد.
- در صورتی که مستأجر در مهلت مقرر در ماده ۶ این قانون از پرداخت مالالاجاره یا اجرتالمثل خودداری نموده و با ابلاغ اخطار دفترخانه تنظیمکننده سند اجاره یا اظهارنامه (در موردی که اجارهنامه عادی بوده یا اجارهنامهای در بین نباشد) ظرف ده روز قسط یا اقساط عقب افتاده را نپردازد. در این مورد اگر اجارهنامه رسمی باشد موجر میتواند از دفترخانه یا اجری ثبت صدور اجرائیه بر تخلیه و وصول اجاره بها را درخواست نماید. هرگاه پس از صدور اجرائیه مستأجر اجارهبهای عقب افتاده را تودیع کند اجرای ثبت تخلیه را متوقف میکند ولی موجر میتواند به استناد تخلف مستأجر از پرداخت اجاره بها از دادگاه درخواست تخلیه عین مستأجر را بنماید. هرگاه اجارهنامه عادی بوده یا سند اجاره تنظیم نشده باشد موجر میتواند برای تخلیه عین مستأجره و وصول اجاره بها به دادگاه مراجعه کند. در موارد فوق هرگاه مستأجر قبل از صدور حکم دادگاه اضافه بر اجارهبهای معوقه صدی بیست آن را به نفع موجر در صندوق دادگستری تودیع نمایدحکم به تخلیه صادر نمیشود و مستأجر به پرداخت خسارت دادرسی محکوم و مبلغ تودیع شده نیز به موجر پرداخت میگردد، ولی هر مستأجر فقط یک بار میتواند از این ارفاق استفاده کند، حکم دادگاه در موارد مذکور در این بند قطعی است.
تبصره 1: در صورتی که مستأجر دو بار ظرف یک سال در اثر اخطار یا اظهارنامه مذکور در بند ۹ این ماده اقدام به پرداخت اجاره بها کرده باشد وبرای بار سوم اجاره بها را در موعد مقرر به موجر نپردازد و یا در صندوق ثبت تودیع ننماید موجر میتواند با تقدیم دادخواست مستقیماً از دادگاه درخواست تخلیه عین مستأجر را نماید. حکم دادگاه در این مورد قطعی است.
تبصره 2: در صورتی که مورد اجاره به منظوری غیر از کسب یا پیشه یا تجارت اجاره داده شود از هر حیث تابع مقررات مربوط به اجاره محلسکنی خواهد بود.
تبصره 3: در مورد بند شش این ماده اگر مستأجر مرکز فساد که قانوناً دائر کردن آن ممنوع است در مورد اجاره دایر نماید دادستان علاوه بر انجام وظیف قانونی خود به محض صدور کیفر خواست به درخواست موجر مورد اجاره را در اختیار موجر قرار میدهد.
تبصره 4: در صورتی که مستأجر محل سکنی در شهر محل سکونت خود مالک یک واحد مسکونی باشد موجر حق دارد پس از انقضای مدت اجاره تقاضی تخلیه مورد اجاره را بنماید.
ماده 15: علاوه بر موارد مذکور در ماده قبل در موارد زیر نیز پس از انقضاء مدت اجاره درخواست تخلیه محل کسب یا پیشه یا تجارت از دادگاه جائز است.
- تخلیه به منظور احداث ساختمان جدید مشروط بر اینکه پروانه ساختمانی یا گواهی شهرداری مربوط ارائه شود. و شهرداریها مکلفند درصورت مراجعه مالک با رعایت مقررات مربوط پروانه ساختمان و یا گواهی مورد نظر را صادر و به مالک تسلیم نمایند.
- تخلیه به منظور احتیاج شخص موجر برای کسب یا پیشه یا تجارت.
- در صورتی که محل کسب یا پیشه یا تجارت مناسب برای سکنی هم باشد و مالک برای سکونت خود یا اولاد یا پدر یا مادر یا همسر خود درخواست تخلیه نماید. در موارد سه گانه فوق دادگاه ضمن صدور حکم تخلیه به پرداخت حق کسب یا پیشه یا تجارت نیز حکم خواهد داد.
ماده 16: در موارد مذکور در ماده قبل و همچنین در موارد مذکور در بند ۳ و ۴ ماده ۱۴ هرگاه مالک حسب مورد تا شش ماه از تاریخ تخلیه شروع به ساختمان نکند یا حداقل مدت یک سال از محل مورد اجاره به نحوی که ادعا کرده استفاده ننماید به درخواست مستأجر سابق به پرداخت مبلغی معادل یک سال اجاره بها یا اجرت المثل مورد اجاره در حق او محکوم خواهد شد مگر آنکه ثابت شود تأخیر شروع ساختمان یا عدم استفاده از مورداجاره در اثر قوه قاهره یا مبتنی بر علل و جهاتی خارج از اراده مالک بوده است.
تبصره: در صورتی که در ملک مورد تخلیه مستأجرین متعددی باشند و موجر تقاضی تخلیه سایر قسمتها را نیز نموده باشد مهلت فوق از تاریخ تخلیه آخرین قسمت شروع خواهد شد.
ماده 17: در تمام مواردی که تخلیه عین مستأجره در نتیجه اجرای حکم یا به ترتیب مقرر در ماده ۱۳ صورت میگیرد باید از طرف دادگاه به دفترخانه تنظیمکننده سند اجاره اعلام شود تا در ستون ملاحظات ثبت اجاره قید گردد.
حقوق و تکالیف موجر و مستاجر در قراردادهای اجاره
نکاتی در ارتباط با مبلغ رهن و اجاره
الف: اینکه موجر به كسی كه می خواهد خانه اش را اجاره كند بگوید: اجاره خانه ام 25،000 تومان است ولی اگر 500،000 تومان پول در اختیار من قرار بدهی اجاره آن 5،000 تومان خواهد بود. در حقیقت موجر این گونه محاسبه میكند كه بهره (ربح) هر 100،000 تومان، 4،000 تومان است، پس بهره 500،000 تومان 20،000 تومان میشود و با این حساب با پیش پولی كه از مستأجر میگیرد خانه را به 5،000 تومان به او اجاره میدهد. به نظر میرسد این معامله اساسا به دلیل تعیین سود، ربا و حرام است. البته اگر پیش پولی كه موجر میگیرد واقعا بر اساس تعیین سود نباشد، اجاره صحیح است و نوعی معامله محاباتی خواهد بود.
ذكر این نكته لازم است كه فرض مزبور با مسأله سرقفلی كه در ماده 6 قانون روابط موجر و مستأجر در روزنامه رسمی (ش 15299، مورخه 17/6/1376) آمده، فرق دارد، زیرا سرقفلی پولی است كه مستأجر به موجر بلاعوض در موقع انتقال اجاره میدهد (جعفری لنگرودی، 357) و یا حقی است كه به موجب آن مستأجر متصرف در اجاره كردن محل كسب خود بر دیگران مقدم شناخته میشود (كاتوزیان، 3/404) و این غیر از موضوع پیش پول در «رهن و اجاره» است.
ب: اینكه موجر به مستأجر بگوید: اگر 500,000 تومان به من قرض بدهی اجاره خانه ام را كه 25,000 تومان است به 5,000 تومان به تو اجاره میدهم. از این رو مستأجر ابتدا 500,000 تومان به او قرض میدهد، و مشروط بر اینكه موجر (مقترض) خانه را به كمتر از اجرة المثلِ آن اجاره دهد. این معامله در حقیقت مصداق «قرض به شرط معامله محاباتی» بوده و به اتفاق فقها حرام و باطل است (نجفی، 25/63)، زیرا معامله مزبور به دلیل شرط زیادتی و نفع در قرض، ربای قرضی محسوب میشود و مشمول حدیث معروف نبوی است كه فرمود: «كل قرض یجر المنفعة فهو حرام».
ج: اینكه موجر ابتدا خانه را به مبلغی كمتر از اجرة المثل آن اجاره دهد، ولی ضمنِ عقدِ اجاره شرط شود كه مستأجر پولی را به عنوان قرض به موجر بدهد. به عبارت دیگر موجر به این شرط خانهاش را به كمتر از اجرة المثل اجاره میدهد كه مستأجر به او فلان مقدار قرض دهد. این معامله از مصادیق «معامه محاباتی به شرط قرض» به شمار میآید و به نظر مشهور فقها (علامه، 397) صحیح است، هرچند بعضی از فقها در صحت معامله مزبور توقف كرده» و برخی دیگر از جمله محقق قمی (577، 578)، حسینی، صاحب مفتاح الكرامة (4/730) و امام خمینی (2/412، 413) قائل به حرمت آن شدهاند.
در ماده 4 قانون روابط موجر و مستأجر آمده:
"در صورتی كه موجر مبلغی به عنوان قرض الحسنه از مستأجر دریافت كرده باشد، تخلیه و تحویل مورد اجاره موكول به استرداد وجه مذكور به مستأجر است."
این مورد با موضوع مورد بحث (معامله محاباتی به شرط قرض) فرق دارد، زیرا ماده 4 مصداق «معامله به شرط قرض» است كه به نظر همه فقها جایز است. به نظر میرسد همه این دلایل قابل خدشه باشد، زیرا:
اولاً: فقهای متقدم در عبارات خود به «معامله به شرط قرض» اشاره كردهاند، نه «معامله محاباتی به شرط قرض» و بین این دو فرق آشكاری وجود دارد. حتی بعضی از فقهای متقدم معتقدند كه جمع بین بیع و قرض در یك عقد مكروه است.
ثانیا: روایاتی كه بدان بر صحت «معامله محاباتی به شرط قرض» استناد شده به نظر امام خمینی ضعیف است، بویژه اینكه در بعضی از این روایات، راویِ آن شخصی است به نام محمد بن اسحاق بن عمار كه به گفته شیخ صدوق، واقفی مذهب بوده است و علامه حلّی در مورد او توقف دارد (خویی، 15/69 - 71). بهعلاوه اینكه بعضی از این روایات مناسب مقام امامت نیست. امام خمینی گوید، مسأله دیگری كه ما را به این گونه روایات بدگمان میكند این است كه امام(ع) ضمن تأیید حیله (از جمله معامله محاباتی به شرط قرض) فرمود: قد اَمرنی ابی ففعلت ذلك» یا «قد فعل ذلك ابی و امرنی ان افعل ذلك فی شیئ كان علیه». به نظر می رسد مضمون این جملات خود دلیل است بر اینكه ما در صدور این گونه روایات از معصوم (ع) شك كنیم و بعید نیست كه این دسته از احادیث از دسیسهها و توطئههای مخالفین جهت خدشهدار كردن شهرت و اعتبار ائمه (ع) باشد.
ثالثا: بر اساس استدلالِ دومِ قائلین به صحت «معامله محاباتی به شرط قرض»، اگر كسی به دیگری مثلاً 100000 تومان ببخشد یا مالی را كه قیمت آن 100000 تومان است به 10000تومان بفروشد به شرط اینكه خریدار (مقرض) 500000 تومان به او قرض دهد، از آنجایی كه شرط مزبور سبب زیادتی در خود قرض نیست، اشكالی بر آن مترتب نیست در حالی كه به نظر می رسد این مورد از بارزترین مصداق ربای قرضی است كه علی الاصول جایز نیست.
به نظر امام خمینی هرچند در اینجا به ظاهر در قرض شرط زیادتی نمیشود، اما چنین قرضی ربا و حرام است، زیرا از آیات و روایات این نكته استفاده میشود كه تخلص از ربا با تغییر عبارت و عنوان در صورتی كه ربا واقعا متحقق باشد، مشروعیت ندارد. شاید علت توقف یا مخالفت برخی از فقها با این قبیل معاملات این است كه غالبا معامله محاباتی به شرط قرض صوری بوده و در واقع برای كسب سود واكل رباست و حدیث «خیرالقرض ما جر منفعة» در موردی است كه مقترض بدون شرط و با طیب نفس چیزی اضافهتر به مقرض بپردازد و این هیچ ارتباطی با معامله محاباتی به شرط قرض ندارد، چنانكه شهید اول نیز روایت مزبور را حمل بر مورد تبرّع كرده است.
اشاره به نكتهای خالی از فایده نیست و آن این كه در ماده 4 قانون روابط موجر و مستأجر آمده: در صورتی كه موجر مبلغی به عنوان قرضالحسنه از مستأجر دریافت كرده باشد، تخلیه و تحویل مورد اجاره موكول به استرداد وجه مذكور به مستأجر است...». این مورد با موضوع مورد بحث (معامله محاباتی به شرط قرض) فرق دارد، زیرا ماده 4 مصداق «معامله به شرط قرض» است كه به نظر همه فقها جایز است. ممكن است موجر خانهاش را به كمتر از اجرة المثل اجاره دهد و مستأجر مبلغی را به عنوان عاریه به او بدهد. در این صورت این معامله از تحت عنوان «رهن و اجاره» خارج و مشروع خواهد بود، مشروط بر اینكه موجر قصد اجاره و مستأجر نیز قصد عاریه داشته و هدف اكل ربا نباشد.
قسم سوم «رهن و اجاره» كه در حقیقت در خود قرض شرطِ زیادتی و نفع میشود، ربای قرضی محسوب شده و حرام و باطل است. البته در مواردی رهن و اجاره میتواند صحیح باشد، از جمله اینكه در عقد اجاره ابتدا معلوم شود كه مثلاً اجاره خانه هر ماه 25000 تومان است و موجر آن را به مدت یك سال اجاره دهد. آنگاه مستأجر بگوید: هر ماه 5000 تومان به تو میدهم و بقیه در ذمه من باشد تا پس از اتمام مدت اجاره پرداخت كنم. بر این صورت موجر میتواند به ازای آنچه بر ذمه مستأجر است از او چیزی به عنوان رهن مطالبه كند. همچنین است در رهن كامل، با این فرق كه مستأجر تمام اجاره بها را كه در عقد معین شده به ذمّه میگیرد تا پس از اتمام مدت اجاره آن را پرداخت نماید، و یا اینكه موجر شرطِ ضمانِ مستأجر كرده و در برابر عین مستأجره شرط رهن نماید. در تمام این موارد رهن صحیح بوده ولی استفاده از عین مرهونه منوط به اجازه مرتهن (موجر) از راهن (مستأجر) است.
ممكن است راه حل دیگری نیز ارائه داد، به این نحو كه موجر خانهاش را به كمتر از اجرة المثل اجاره دهد و مستأجر مبلغی را به عنوان عاریه به او بدهد. در این صورت این معامله از تحت عنوان «رهن و اجاره» خارج و مشروع خواهد بود، مشروط بر اینكه موجر قصد اجاره و مستأجر نیز قصد عاریه داشته و هدف اكل ربا نباشد. البته معلوم است كه مورد عاریه باید از اموالی باشد كه با بقای عین بتوان از آن استفاده كرد.